وقتی که باران غزل ،این نامه را ترمی کند
درتن یکی در رخت من ،با عشق محشر می کند
من آتش درد و غمم ،رقاصه ای دورم زده
با مرگ من یک لاشخور ،عیش مکرر می کند
عاقل اگر باشی بشوی ،از فکر خود امر محال
شاعر مگر با معجزه ،هر شعر باور می کند ؟
بس زوزه ها در می کشد ،از دست باد هرزه گرد
رفتی ز در ،آئینه ام ،خود را مکدر می کند
ای بالهای آرزو ،تا اوج خواهشهای من
دست کدامین دشمنم ،بال تو پرپر می کند
نیلوفر رویای تو ، پیچیده دنیای مرا
وقتی که فکر و ذکر تو ،روحم معطر می کند
در تخت من امشب یکی،پیراهن زر کرده تن
انگار جای من یکی،با عشق تو سر می کند
میترا کیانی
@mitrakiani1352
@shaeranehmk
برچسب : نویسنده : fatemehkiani1351 بازدید : 133