قهرمان زندگی حالا منم

ساخت وبلاگ

فصل اول ،کودکی ،دلبستگی

بهترین فصل کتاب زندگی

 

بود مادر قهرمان روزگار

یک جهان ،آغوش مادر ،صدبهار

 

شهد جانش کرد جاری در رگم

دست او درمان هر تاب و تبم 

 

جرات پرواز در پروای من

میگرفتش درد گاهی ،جای من

 

خنده ام می گیرد ،از این قهرمان

سوسک جانش می رساند تا دهان

 

جیغ سرداده که گربه دیده است 

کرک و پر با دیدن سگ چیده است

 

می شود بیهوش با دیدار موش

هست اما پیش بابا در خروش

 

ما نفهمیدیم و آن دوران گذشت 

قهرمانی تازه جای او نشست

 

هست بابا قهرمان تازه ام 

جان بخواهد ،پیش کش ،آماده ام

 

بار سخت زندگی این سالها 

پیر کرده، قهرمان عشق ما

 

مشکلات زندگی ریز و درشت

پشت می خوابانید و مشکل پشت،پشت

 

می گذشت و باز هم خطی جدید

سرنوشتم روی دفتر می کشید

 

قهرمان با قهرمان شد جابجا

نیست دیگر قهرمانی روی پا

 

مشکلات زندگی با هرشکست

راه را بیراهه کرد و پای بست

 

قهرمان زندگی ،حالا منم

دست و پا با مشکلاتم میزنم

 

دست کوتاه است و با پای دراز

می رود عمرم به سوی انقراض

 

بس که با تلخ حوادث ساختم

تا جوانی را به دوران باختم 

 

سالها رفته که من فهمیده ام

قهرمانی در قفس گندیده ام

میترا کیانی

@mitrakiani1352

@shaeranehmk

ساز از پرده برون تا رخ زیبای تو نیست...
ما را در سایت ساز از پرده برون تا رخ زیبای تو نیست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemehkiani1351 بازدید : 96 تاريخ : جمعه 15 آذر 1398 ساعت: 2:01