از اون وقتی که جای پات ،میون چشم من وا شد
وجودم هر نفس بی عشق ،بی یاد تو حاشا شد
نوشتم دوستت دارم ،تو هم گفتی گرفتاری
نمی شد از نگات فهمید ،که آیا دوستم داری ؟
مچاله کردی شعرامو ، ولی باور نمیکردم
به چشماتم نمیومد ،که باشی مایه ی دردم
مث مینای بی برگم ،که دنیا تو دلش زرده
ولی می جوشه از خونش ،که شادی زود برگرده
رسیدم وقتی می بستی،تو بار رفتن از اینجا
تو مثل موج می رفتی و من در ساحل دریا
تمام دوست دارمها ، به اشک دیده می شویم
چه پاک است اینکه میخوانی و من از عشق میگویم
میترا کیانی
@mitrakiani1352
@shaeranehmk
برچسب : نویسنده : fatemehkiani1351 بازدید : 112