درمیان جمع،حبس انفرادی می کشم
در هجوم اشکها،فریاد شادی می کشم
گفته ای دیوانه ام ،من هم ندارم اعتراض
صبرم از آنست ،دردی اعتیادی می کشم
سرنوشتم ،گم شدنهایی ،میان تیرگی است
قلب شبها را به دامی ،بامدادی می کشم
در همه آهنگها ،پنهان شده غمهای من
رقص و شادی ،در خیال ساز بادی می کشم
عصر یخبندان شده ،اما برای دلخوشی
شعله ی آتش به مغز انجمادی می کشم
خشک شد خون غزل ،در دفتر دلدادگی
بر وجودت خط بطلان ، اعتقادی می کشم
غافلی از هر چه بود و هر چه میخواهد شود
هر نفس در پشت آهی را زیادی میکشم
میترا کیانی
@mitrakiani1352
@shaeranehmk
برچسب : نویسنده : fatemehkiani1351 بازدید : 121