بستی به اشک چشم ،تو هر جای زخم را
مادر ببین به جای بوسه ی خود تیغ خشم را
شاید امید هست به فردای روشنی
گر مانده بذر تر شده ،در خاک گلشنی
مادر گلوله ها به تنم بوسه می زنند
چون تارتن به لاشه ی من ،تار می تنند
چون من هزار ،اگر پشت میله ها
در خون نشست و ندیدند ،دیده ها
نو کیسه ها که پر شده از خون گلویشان
کی خسته می شوند ازین جستجویشان
مادر پر است گوش من از آه و ناله ها
خاموش کرده اند صدا در زباله ها
آزادگی به قیمت نان است مادرم
می میرم و برای شما نان نمی خرم
میترا کیانی
mitrakiani1351@
shaeranehmk@
ساز از پرده برون تا رخ زیبای تو نیست...برچسب : نویسنده : fatemehkiani1351 بازدید : 125