تن غنچه های زخمی ،پره از تب نوازش
شاخه ی ترد و شکسته ،خوب نمیشه با ی خواهش
دست خاکستری باد ،تن شاخه ها رو لرزوند
واسه دلخوشی ی سگها، بره کشت و گرگو رقصوند
توی سرگیجه ی پائیز ،دوسه خط مونده به آخر
تازه می رسم به جایی ، که پر از خالیه دفتر
تموم نگفته هامون ،پره بغض و التماسه
اگه چه گفتن دردا ، حکم تیرای خلاصه
نفسی که رفته از تن ، به تنی بر نمی گرده
اما شعله های آتش زیر خاکستر سرده
میترا کیانی
@mitrakiani1352
@shaeranehmk
آنها که فک کردند با جارو کردن پاییز روزگار بهتر خواهد شد ،پای زمستان را به کوچه هایمان باز کردند ،،اگر چه درختان باغ بامید بهار ریشه هایشان نمی خشکد .
میترا کیانی
برچسب : نویسنده : fatemehkiani1351 بازدید : 124