تمام حرفهایش با علوم روز تناقض داشت
از چارچوب ذهنیش بوی مردار می آمد
#میتراکیانی
خاطرات یک پرنده
آزادی را گم کرده بودم
ازاول اشتباه کردم
باید انقلاب را دور می زدم
اما خسته بودم
#میتراکیانی
چشمت را غلاف نمیکنم
قلمم راغلاف نکن
من شعرم را می خوانم
تو تیرت رابزن
ما هر دو مجرمیم
یکی بجرم عدالت
یکی بجرم فرار
#میتراکیانی
نه دوست تنهایی دارم
نه تنهایی را دوست
به اتفاق نیامد رفیق بودنشان
#میتراکیانی
ساز از پرده برون تا رخ زیبای تو نیست...برچسب : نویسنده : fatemehkiani1351 بازدید : 103