وا لشکه زرد تورنه هات بستی تو بالمطاقت ز مندیرت گذشت، بنیر به حالمتیف تیف بارون ایزنه، واس اگریومتا کی فلک دور ایزنه ،بویی نصیووممو بند چار وانه گرهدم ،پا به زین کنمین چادر دل قد و بالاته ستین کنماهی، اپوشی جومه مخمل از ستارهگیسا پریشونت نبندن راه چارهپیت خردمه ، تا واخیالت گرمه دستامشونت بنه تا تر کنه این شور حرسامبه وارگه دل جا ته اپاشم إوو و جاروی دم بگش تی تا کنی بیدارم از خوو#میتراکیانی@mitrakiani1352@shaeranehmk#شعرعاشقانه #حافظ #وطن #لر #شعراجتماعیبا پارچه ای زرد موهایت که در هم پیچیده ای بالهایم رابسته ایطاقت انتظارکشیدنت گذشته ،حالم را ببینتیک تیک باران میبارد و من همنوا با او گریه میکنمچقدر دیگه فلک مرا دور میزند تا تو نصیبم شویمن بند اسب را گرفته ام ،تو هم همتکن تا پاروی زین بگذاری و سوار شویچادر دل را بنا کرده ام ،تو با قد و بالایت ستون آن باشمانند ماهی ک لباس مخملی ستاره داره می پوشیگیسوان پریشانت راه چاره را بر من نبنددبا خیالی ک دستت را گرفته ام سرگرم تفریحمشانه ات را بگذار تا با شوری اشکهایم تر شودخانه دلم را که جای تست إب میپاشم و جارو میکنمی دم چشمانت را باز کن تا از خواب بیدارم کنی بخوانید, ...ادامه مطلب